زندگینامه:
بيست و ششم فروردين ماه 1337 بود كه روستاي قلعه باباخان از توابع ملاير به قدوم شهيد احمدرضا بيات منور گرديد قلب پاكش از ابتدا با عشق و محبت ائمه طاهرين (س) ميتپيد و گامهاي حياتش در جهت خدمت به دين خدا برداشته ميشد. دوران تحصيلي خود را با سختي و مشقت سپري كرد و موفق به اخذ ديپلم گرديد. اما از آن پس بهخاطر از دست دادن پدرش مجبور به توقف در همان مقطع و رسيدگي به امور معاش خانواده شد.
قيام الهي امام خميني زمينه ساز حضور جدي او در عرصه مبارزاتي شده و در اين راستا فعاليتهاي مؤثري عليه رژيم پهلوي به انجام رسانيد.
با پيروزي انقلاب اسلامي حركتهاي انقلابياش را تداوم بخشيده و در نهادهاي نو بنيان انقلاب بهخدمت مشغول گرديد. شهيد احمدرضا بيات كه مجاهدت و شهادت طلبي را از سرور و سالار خود حضرت حسين بن علي (ع) آموخته بود، شروع جنگ تحميلي را محملي براي رسيدن به قافله مجاهدان تاريخ دانسته و مشتاقانه در صف رزمندگان راه خدا قرار گرفت. او با اعزام به مناطق جنگي و حضور در خط مقدم جبهه روح بلند خود را بهنمايش گذاشت و در آخرين نوبت هنگامي كه فرماندهي گردان مالك اشتر را برعهده داشت در تاريخ 25 آبانماه 61 از منطقه سومار به زيارت وجه ا... نايل گرديد.
وصیتنامه:
بنام خدا
با درود به امام زمان و حجت خدا بر روي زمين و نايب برحقش امام خميني(ره) بتشكن زمان، پشتيبان ضعيفان عالم و مسلمانان جهان و با درود بر شهدا از صدر اسلام تاعصر حاضر اين دو شمه را در زير نور ماه يك ساعت و نيم قبل از حمله نوشتم. كاش اينجا بوديد و ميدانستيد كه بچهها چه حالي دارند. هركس گوشه اي از اين بيابان قرار گرفته و در حال خود با امام زمان صحبت ميكند. با خدا صحبت ميكننند با شهدا ميثاق ميبندند از يكديگر خداحافظي ميكنند. حلاليت از يكديگر ميخواهند. همديگر را بغل ميكنند و ميبوسند. امام را دعا ميكنند. خلاصه هركسي حالي دارد و با گريه با خدا راز و نياز ميكند.
همسر عزيزم دلم ميخواست در اين شب بيدار ميماندي و نماز ميخواندي و دعا ميكردي براي رزمندگان اسلام، توصيه من اين است كه تا جان در بدن داري در راه اسلام و در خط امام باشي و فرزندمان را در خط امام تربيت كن تا دنباله رو شهدا باشد.
همسرم اگر لازم بود كه حتي حامد را نيز در راه قرآن بدهي مضايقه نكن چون اجري عظيم دارد آنقدر عظيم است كه نميتوان به صورت نوشته و تصور كرد. اورا به محض اينكه توانست حرف بزند نماز ياد بده، همراه خود به دعا ببر، نماز جمعه ببر تا بدانند كه شهدا براي چه شهيد شدند قرآن را زياد بخوان تا تو و مرا شفاعت كند. سلام مرا به همه دوستان و آشنايان برسان و از آنان حلاليت بخواه. از آنان عاجزانه بخواه تا اينكه مرا ببخشند و همچنين خودت نيز مرا ببخش؛ من نتوانستم آن چيزي را كه بايد، برايت انجام دهم و همسر خوبي براي تو باشم از تو ميخواهم كه مرا ببخشي و مرا حلال كني و امام را دعا نمائي.
انشاءا... اگر راه كربلا باز شد حتماً به كربلا برو و در آنجا به زينب بگو بانوجان من هم شهيد دادم با تو همدردم. از تو ميخواهم كه از خدا بخواهي كه او را ببخشد. ديگر اينكه براي من گريه نكن هرچه اشك داراي براي امام حسين(ع) بريز و براي ايشان گريه كن خداوند انشاءا... صبري عطا كند.
اگر فرزندي كه به دنيا ميخواهد بيايد پسر بود اسم او را مقداد و اگر دختر بود اسم خوب برايش انتخاب كن تا اينكه راه زينب را ادامه دهد همسرم مرا ببخش و در تربيت بچهها كوتاهي نكن كه در برابر خداوند مسئول خواهي بود، آنها امانتي هستند در دست تو. از آنان آنچنان كه اسلام ميخواهد نگهداري كن.
چند نكته نيز با دوستان و برادران :
شما را به خدا امام را تنها نگذاريد و پيرو راه او باشيد چون راهي است كه درنماز از خدا ميخواهيد. تا جان در بدن داريد از حريم اسلام دفاع كنيد و دعا كنيد تا رستگار شويد. كتابخانه را كه سنگري در مقابل منافقان و ناكسان است ترك نكنيد، نيروي جوان را بيشتر جذب نماييد؛ چون آنهايند كه اميد آينده اسلامند.
برادران ديگر تقيه فايده اي ندارد آنها را رسوا كنيد مدارا بس است ملت را آگاه كنيد كه اينان كياند و چه راهي دارند. اگر شهيد شدم شما را به خدا در مجلس ختم دست اين بي همه چيزها را رو كنيد و نگذاريد در تشييع جنازه شركت كنند و مرا نزديك پدرم به خاك بسپاريد تا با او باشم.
برايم شبهاي جمعه فاتحه بخوانيد دعاي كميل را ترك نكنيد. اذان و قرآن در مسجد را ترك نكنيد كه اگر ترك شود شادي دشمن است. برادران دارند حركت ميكنند فرصت كم است والا درد دل زياد است آنقدر كه دفتري خواهد شد ... .
والسلام
احمدرضا بيات
نظرات شما عزیزان: